بد قلقی های شیطونک مامان
۹ ماهه بودی که بدقلقی هات شروع شدن .اشتهات خیلی بد شده بود و به جز شیر چیزی نمیخوردی .مدام هم گریه میکردی وبیتاب بودی. فقط دوست داشتی توبغل مامان باشی و وابستگیت خیلی زیاد شده بود . اجازه ۵ دقیقه استراحت هم به من نمیدادی . دیگه حسابی کم آورده بودم . دکتر هم بردمت ولی چیزیت نبود . وزنت اصلا اضافه نمیشد ، حتی ۵۰۰ گرم هم کم کرده بودی . دکترت گفت باید شیرت و قطع کنی و بهش شیر خشک بدی .وای! انگار دنیا روی سرم خراب شده بود . هر کاری کردم شیر خشک نخوردی . دیگه طاقت نیاوردم و به حرف دکترت گوش ندادم و دوباره بهت شیر دادم . به هر حال به کمک تجربه عمه خودم دلیل بیتابی های توروپیدا کردم . وروجک دندونهای بالاییت دا...
نویسنده :
شبنم مامان هلیا
23:27