هلیاهلیا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات شیطونک من

مروری بر گذشته

دوران بارداری اواخر آذر ماه سال ۸۷ خداوند فرشته کوچولوییرا برای ما فرستاد .البته من و بابا از قبل شرایط را برای ورود تو آماده کرده بودیم تا کم و کسری نداشته باشی . دوران بارداری مامان خوب بود و من راحت بودم ،حتی از قبل هم فعالتر شده بودم و خوابم هم کم شده بود . فقط چون اشتهای کمی داشتم تو خیلی وزن نمیگرفتی. از همون اول هم تو شکم مامان خیلی شیطنت داشتی البته فکر میکنم به خاطر فعالیتهای زیاد خود من بوده . چون من همه کار میکردم ، مثلا کوهنوردی کردم ،قایق سواری کردم،خونه تکونی کردم و...... کم کم اواخر شهریور ماه شده بود و زمان تولد تو رسیده بود . دیگه طاقت نداشتم و میخواستم زودتر ببینمت به خصوص که میدونستم یه دختر هستی . &...
19 فروردين 1391

مسافرت به یاد ماندنی ما

امسال میخواستیم برات جشن تولد بگیریم ولی بعد تصمیم گرفتیم جشن رو برای سالهای بعد بزاریم تا بزرگتر بشی بعد برات جشن بگیریم. عوضش پدرت یه مسافرت عالی برامون ترتیب داد .   سه تایی برای تولد تو به تایلند رفتیم. سفر هوایی طولانی بود و متاسفانه دقیقه آخر تو مریض شدی و تب کردی . البته سریع تو رو به دکتر بردیم و با داروهایی که داد بهتر شدی. اما در پرواز خیلی بیتابی میکردی. خلاصه رسیدیم. کشور بسیار زیبایی بود و خیلی خوش گذشت.تو که حسابی کیف کردی به خصوص در باغ وحش. باغ وحش فوق العاده بزرگ و زیبایی داشت و تو برای اولین بار این حیوانات را از نزدیک میدیدی. برات هم جالب بود  و هم ترسناک. اما الان مدام از من میخوای که ...
19 فروردين 1391

سال نو مبارک

سال نو مبارک. عزیز دلم امسال سال 1391 دو سال و نیمه هستی و اولین سالی هست که کاملا با ما در جریان مراسم سال نو قرار داری. به مامان در چیدن سفره هفت سین کمک کردی البته کلی هم خرابکاری کردی شیطون.   ...
9 فروردين 1391

بازیهای مورد علاقه شیطون من

  شیطون من تمام بازیها رو دوست داره به خصوص بازیهای پر هیاهو رو چون با بابا مهدی بیشتر بازیهای پر هیاهو انجام میده ولی یکی از بازیهای مورد علاقش لگو بازی هستش که خیلی خوب انجام میده.     بازی بعدی که دوست داری کارت بازی هستش. کارتهتی تصویری که وقتی کوچکتر بودی همشونو خوب حفظ بودی . توپ بازی هم خیلی دوست داری. نقاشی کردنت هم خیلی قشنگ هستش واز رنگهای متنوعی استفاده میکنی. ولی بیشترین چیزی که دوست داری نگاه کردن کارتون و گوش دادن به موسیقی هست. به هر حال خیلی اهل بازیهای آروم و بی سروصدا نیستی. ...
7 اسفند 1390

شیطونک عجیب من

    بعد از اینکه 2سالت کامل شد . رفتارهای تازه و عجیبی از خودت نشون دادی . البته برای من کا تازه کار هستم عجیب بود. قضیه از اینجا شروع شد که یکدفعه مثل آدم بزرگها تغییر کردی. اصرار داشتی که کارهات رو خودت به تنهایی انجام بدی. به شدت لجباز شده بودی و بسیار کنجکاو بودی . خلاصه مدام در حال کلنجار رفتن با هم بودیم . کمی هم پرخاشگر بودیکه فکر میکنم این موضوع تقصیر من شده بود اونم به خاطر حساسیت زیاد من بود . تا اینکه با یک متخصص صحبت کردم و گفت این مسأله تا سن 4 سالگی طبیعی هستش و من باید تحمل بیشتری داشته باشم. که البته این خودش کار سختیه. خلاصه امیدوارم زودتر بزرگ بشی شاید مشکلاتت کوچک بشن.   &...
7 اسفند 1390

پاییز پر دردسر

بعد از بارگشت از مسافرت و شروع پاییز دردسرهای تازه منم شروع شد . به شکل عجیببی مدام سرما میخوردی و پشت سر هم مریض بودی. دیگه کلافه شده بودم. هر هفته مطب دکتر بودم . تقریبا 8 بار پشت سر هم سرماخوردی. تا اینکه بالاخره تموم شد و منم سریع برات واکسن زدم . البته دکترت میگفت برای بچه های زیر هفت سال دو بار این اتفاق میفته. برای تو یک بار در 2 سالگیت افتاد خدا دفعه دومو به خیر کنه .   ...
7 اسفند 1390

شیرین زبونیهای شیطونک من

  دقیقا وقتی دوساله شدی حرف زدنت هم بیشتر و واضحتر شد ودر عین حال شیرینتر صحبت میکردی . برای همین تصمیم گرفتم کلمات شیرینی که میگی رو بنویسم تا به عنوان خاطره ای در آینده برات بمونه. من اوفم ( یعنی من زخمی شدم)                                 تارتون (کارتون ) بابا اوجایی ( بابا کجایی )                              &...
2 اسفند 1390

اولین دندون شیطونک من

اردیبهشت ۸۹ تو ۷ ماهت شده بود وما برای استراحت به شمال سفر کردیم وتو برای اولین بار دریا رو دیدی وماسه بازی کردی. هوا خیلی سرد بود ولی فوق العاده بود . یه شب شام رفته بودیم رستوران که یکدفعه متوجه یه چیز سفید رنگ روی لثه ات شدم . اولش فکر کردم آفت زده اما وقتی دقت کردم یه دندون کوچولو و خوشگلو دیدم اواخر همون ماه دندون دومت هم در اومد.تازه دیگه چهاردستو ژا هم راه میرفتی و کمی بلند میشدی . روز به روز شیطون تر میشدی   ...
16 دی 1390